از سالیان دور در بین هر جوانی ، فارغ از هر گونه نیازهای انسانی ، آرمانها و آمال متعددی که اغلب نیز در حد رویاهای تعبیر ناشده ، همچنـان در طول دوران حیات فرد ایرانی مغفـول و بیپاسـخ میماند، یکی ازشاخصههای بارز کامروایی آمیزش جنسی بوده است. مصداق عینی این گزاره در ادبیات و فلکـلور عمومی نهفته است که هر فرد جوان یا حتی بزرگسـال مجردی که بر اثر سانحه طبیعی یا غیرطبیعی فوت میکند فوراً به اولفظ «جوان ناکام» اطلاق میشود. البته این پدیده هم در ذات خود تفکیک جنسیتـی داشته و فقط مختص مردان است و هیچـکس نشانهای از اطـلاق جوان ناکام برای دختر دوشیزه متوفی ندیده است. به راستی چگونه است که جامعه بلا دیده ایران دیروز و امروز که مجموعه بیشماری از نیازها و کامهای متعدد او در شداید روزگار و زندگی سخت و سرشار از تنگدستی ، فقر، محنت و ستم (همچون آزادی اندیشه، آزادی روابط، آزادی مناسک، آزادی عمل، حق انتخاب، امنیت، رفاه در سطح حداقل، تامین مایشاع و دهها میل و کام دیگر که) ناکام میماند فقط با عدم تامین آمیزش جنسی و ازدواج که مشروع و رایجترین روش اطفای نیاز جنسی اوست ، ناکام شناخته میشود؟ و چگونه است که حتی معنای اجتماعی «کام گرفتن» نیز هما نا آمیزش جنسی است؟!
الف) خانواده به عنوان یکی از ارکان و با ارزشترین نهاد اجتماعی در ایران از دیربـاز در زمره مقدسات و سازمانهای مشروعی بوده است که در قالب یک نهاد اجتماعی بر نیازها و زندگی فردی ارجحیت داشته است این اهمیت تا حدی است که بسیاری از نیازها و تمنیات و آرزوهای فردی نیز فقط از طریق خانواده مشـروعیت یافته و محل توجه و تامین احتمالی آن قرار میگیرد. یکی از نیازهای فردی که در این سطح قابل تعریف بوده و در شکل حق اجتماعی متعین میشود ، نیاز جنسی است. به عبارت دیگر نیاز به آمیزش جنسی در جامعه ایران فقط در پوشش اجتماعی زمینه تحقق رسمی مییابد و اگر حتی فردی خارج از این چارچوب به چنین رابطهای دست یابد و تجربه ارتباط و نزدیکی جنسی با جنس مخالف داشته باشد (که البته این امر منحصر به مردان است) چون بصورت پنهانی و غیررسمی است حتی اگر آشکار شود باز در صورت فوت او رسماً از او بعنوان ناکام یاد میشود. به بیان دیگر فرد در جامعه مستحیل است و فردگرایی به معنای تامین حقوق فردی هر فرد انسانی خارج از چارچوب و ساختارهای اجتماعی اصولا متصور نیست و طبیعی است که این نیاز بسیار دور دست قلمداد شده و به یک آرزو تبدیل شود.
ب) دوشیزگی یا بکارت دختران نیز که مانع از هرگونه امکان ارتباط جنسی حتی بصورت غیر رسمی و پنهانی میگردد (و برای پسران مجرد پیش یا پس از انقلاب همواره از منظر مردان مورد توجه بوده و روشهای اطفای آن مورد پیش بینی قرار گرفته است) از دیگر زمینههایی است که اولا دختران بصورت تام و تمام و سپس پسران را در یک مدار بیوزنی و خلا قرار میدهد که تنها روش تصرف جنس مخالف ، ازدواج است و این ازدواج تا زمانی که رخ نداده است همچون یک کام در دل فرد (یا مرد) ایرانی است. البته در همین راستا نیز کام ایرانی حداقل به شکل رسمی و آشکار فقط برای مرد ایرانی مطرح است و چه بسا دوشیزگان بسیار فوت شده ایکه لفظ ناکام در مورد آنان مصداق عینی نمییابد.
پ) بزرگنمایی و رمانتیک شدن یک رابطه ساده انسانی و هماغوشی عاطفی و سرشار از حس نوع دوستی بویژه بین دو جنس مخالفی که در آتش تسخیر یکدیگر به عشقهای رمانتیک و لیلی – مجنون وار تن در میدهند، فقط به دلیل حفظ تنها کارکرد پر اهمیت دختر ایرانی که همانا دوشیزگی اوست که صد البته برای مردان و پسران دارای جذابیت و اهمیت و اولویت است (و البته مردخواهانه) زمینه تبدیل یک میل غریزی و بالقوه جهت شکوفایی شخصیت هر فرد انسانی ، به یک آرزو و کام شیرین و البته دوردست و در شرایط خاص را فراهم میسازد. پدیدهای که در برخی از کشورها بر عکس به دلیل وقوع اولین ارتباط جنسی موفق از سوی خانواده دختر و پسر به عنوان اولین تجربه جنسی و پیروزی از انجام یک کنش فردی – اجتماعی و آغاز شکل گیری کمال انسانی مورد تمجید و ارجگذاری قرار میگیرد ، چنان در جامعه ایرانی ملاک عمل حیثیت اجتماعی وحتی حیات فردی بویژه دختر ایرانی گردیده است که با اولین آمیزش جنسی به شکل رسمی تحت عنوان ازدواج ، به ظاهر کام ایرانی روا میگردد!
ت) طبیعی است در جامعهای که تنها هنر دختر ایرانی حفظ بکارت و عدم ارتباط اندیشهای و کلامی و جسمی او به تعبیری حفظ تنها کارکرد و امتیاز دستیابی به فرصتهای اجتماعی نظیر ازدواج ، حیثیت و منزلت اجتماعی و حتی مادر شدن است ، فتح چنین سرزمینهای بکر و دست نخوردهای از سوی پسران ، میبایست به عنوان یک کام و کامروایی قلمداد شود. بهر ترتیب آنچه که مسلم است «کام مرد ایرانی» آمیزش جنسی با یک دوشیزه و در قالب ازدواج است هرچند که این کام پس از کامروایی در کنار کامهای ناکام دیگر همچنان تلخ بماند و برای کسانی که این کام مرد را برآورده میسازند تلختر!!